چــــــــادرخاکی
هرکس میخواد از نمازش لذت ببره بخونه....
نکته های استاد علی اکبر رائفی پور
بزرگترین مدیتیشن ما نمازه.
تو نماز چکار میکنی؟
✅ اول وضو میگیری
دقیقا کجا؟
نقاط حساس بدن که چاکراهای انرژی اونجاهاس.
بعد میگن آب وضو باید سرد باشه.
صبح زود پا میشی درس بخونی آب به صورتت نزن فایده نداره.با آب سرد وضو بگیر.هشیار میشی
✅ بعد رو به مرکز مغناطیسی زمین می ایستی
میگه لباس تمیز تنت کن،موهاتو شونه کن،عطر بزن،یه جای خلوت
عین کسی که داره میره مهمونی
✅ بعدش میگی: «الله اکبر»
خدا از همه بزرگتره.
مامان،بابا،درس... همه برن کنار
فقط خودتو الله
✅ بعد شروع میکنی به حمد
خدارو گفتن....بعد میرسی به یگانگی خدا
اینجا که رسیدی عظمت خدا رو میبینی
ادامه مطلبدلم براحرمت پرمیزنه....
سوت قطار، غسل زیارت، دم اذان. چشمی که باز خیره شده سوی آسمان
یا ایهالغریب منم آن مسافر. دلتنگ و بی قرار .. پر از دردِ بی نشان
باب الجواد، بارش باران، اذان صبح. نقاره خانه، صحن گهرشاد، سایـ بان
آری منم، شکسته پر و بال.. آمدم. سلطان کبریای کرم.. غوث.. الامان
محتاج یک نگاه، گرفتار، بی کسم. مگذار تا که رو بزنم پیش این و آن
پر پر زده دلم به هوای زیارتت. آقا قسم به آن دل تنگ جوادتان
از این جهان سرد پر از دود بی بها. مشهد برای من، همه اش مال دیگران
دیشب دوباره بوی حرم را شنیده ام. «آقا دلم عجیب گرفته برایتان
اللهم ارزقنا زیارت القبر الرضا علیه السلام
گفتگو با حبیب عبداللهی جانباز مدافع حرم؛
«حبیب عبداللهی» جانباز ۲۸ ساله ای است که در درگیری های جنوب حلب مجروح شد تا نشان پر افتخار جانبازی را بر بدنش داشته باشد. روز جانباز بهانه ای شد تا با این جانباز نسل سومی گفتگو کنیم.
مجله مهر جنگ دیگر برای دهه شصت و پنجاه نیست. دیگر شهدا آن عکسهای خاکی و ترکخورده بر دیوار نیستند که هر بار حساب کنیم اگر بودند هم سن و سال پدرها و پدربزرگهایمان میشدند. نسل جنگندیده دیروز حالا قد کشیده است. بیآنکه خمپاره و بمباران چشیده باشد، دل و تفنگش را باهم برمیدارد و میدود تا کیلومترها دور از وطن، عکسهای سلفی میاندازد با خاکریزها، که دلمان قرص باشد کسی آن دورها حواسش هست گوشهای از حرم لب پر نشود. همانهایی که بیسروصدا میروند و صدایشان بعدتر درمیآید. همانهایی که جواب یک دنیا سؤال بیجواب هستند ولی صدایمان به صدایشان نمیرسد. در روزهایی که جنگندیدههای دهه شصتی و هفتادی هرروز خبر شهادت و جانبازیشان میآید، دوست داشتیم در روز «جانباز» این بار با احترام به تمام کسانی که ۸ سال از خاک کشورمان دفاع کردهاند و سالهاست با زخمها و دردهایشان میسازند با یک تازه جانباز نسل سومی حرف بزنیم. «حبیب عبداللهی» جوان جانباز و مداح ۲۸ ساله تهرانی است که در جنوب «حلب» سوریه مجروح شد و حالا صورت نیمسوختهاش، عصای در دستانش و جای خالی انگشت سبابهاش مدال جانبازی را بر گردنش انداخته است. او نماینده کسانی است که صدایشان را نشنیدهایم و نتوانستیم سؤالهایمان را بپرسیم و حالا او «شهید زنده» ای است که میتواند تمامی سؤالات و مهملات آدمهایی که سراغش میروند را پاسخ بدهد. برخلاف رسم همیشگی مصاحبههای اختصاصی «مجله مهر»، این بار دستخطی از مهمانمان نگرفتیم، تا قاب پشت سرش سفید سفید بماند.
از جنگ غزه دغدغه دفاع داشتم
«حبیبالله عبداللهی» متولد چهارم تیرماه ۱۳۶۷ در مشهد مقدس است. پدرش قاری قرآن آستان قدس رضوی بود. مداحی و روضهخوانی هم میکرد تا اینکه او برای اولین بار در ۸ سالگی میکروفون دسته عزاداری را از دست پدر میگیرد و از آن روز پایش به مداحی باز میشود: « به یک مداح در طول زندگیاش فقط یکبار میکروفون میدهند
ادامه مطلبزکودکی.....
ز کودکی خادم این تبار محترمم
چونان حبیب مظاهر مدافع حرمم
به قصد حفظ حریم حرم به پا خیزم
کنار لشکر عشاق حسین هم قدمم
اگر که حرمت این بارگه شکسته شود
و یا اگر که ره کرببلا بسته شود
چونان زنم به پیکر غاصب شام و عراق
که بند بند وجودش ز هم گسسته شود
حکم دفاع از حرم ز شاه نجف دارم
برم برم حرم هماره جان به کف دارم
هدف فقط رهایی عراق و سوریه نیست
مسیرم از حلب است قدس را هدف دارم
ادامه مطلبنامه ای که هیچوقت پست نشد!!؟41
مهدی جان;
هرهفته نامه های مرا میزنی ورق
بر حال این گدای خودت گریه می کنی...
از #امام #دوازدهم چه می دانیم.......؟؟؟؟؟؟
#حضرت #مهدی(عج) در چند سالگی به امامت منصوب شدند؟
✅ 5 سالگی
غیبت صغری #امام #زمان(عج) چند سال طول کشید؟
✅69سال
غیبت کبری امام زمان(عج)از چه سالی شروع شد؟
✅از سال 329 قمری
اولین نشانه ظهور حضرت مهدی(عج) چیست؟
✅طلوع خورشید از مغرب
ادامه مطلبنامه ای که هیچوقت پست نشد!!؟39
این جشنها برای من «آقا» نمیشود. شب با چراغ عاریه، فردا نمیشود
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
میخواستم ببینمت؛ امّا نمیشود
شمشیرتان کجاست؟ بزن گردن مرا. وقتی که کور شد گرهی، وا نمیشود
یوسف! به شهر بیهنران وجه خویش را
عرضه مکن؛ که هیچ تقاضا نمیشود
اینجا، همه مناند؛ منِ بیخیالِ تو. اینجا کسی برای شما، ما نمیشود
آقا! جسارت است؛ ولی زودتر بیا
این کارها به صبر و مدارا نمیشود
تا چند فرسخی خودم، ایستادهام تا مرز یأس، تا به عدم، تا «نمیشود»
میپرسم از خودم: غزلی گفتهای؛ ولی
با این همه ردیف، چرا با «نمیشود»؟
اللهم عجل الولیک الفرج
خراب کرده ام آقا....
خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
امید آخر دنیا خودت درستش کن
نمانده پشت سر من پلی که برگردم
خراب کرده ام آقا خودت درستش کن
ببین چگونه به هم خورده کار من ماندم
به حق حضرت زهرا خودت درستش کن
گرفت دست مرا هرکسی ، زمینم زد
شکست بال و پرم را خودت درستش کن
سفال توبه خود را شکسته ام از بس
تر ک ترک شده اما خودت درستش کن
اگرچه پیش تو در خلوت آبرویم رفت
برای محشر کبری خودت درستش کن
ثمر نداده درخت الهی العفوم
به پیش صاحب نجوا خودت درستش کن
شکسته بال و پر من ولی دلم تنگ است
سفر به کرببلا را خودت درستش کن
موسی علیمرادی
الهی العفو بحق الحسین